47

ساخت وبلاگ

این اواخر یکی دو بار رفتیم برا خرید به شهرهای مرزی که جنس ترک داشتن و حسابی خرید درمانی کردیم  ... خرید خیلی دوست دارم و همیشه شب قبل رفتن ذوق زده میشم... پسرک هم همسفر خوبی تو ماشین لباس خیلی ضخیم نمیپوشونم که اذیت بشه به جاش پتو میکشم روش، قبل پیاده شدن از ماشین پوشکش عوض می کنم و غذا میدم بخور که وسط راه نق نزنه ... تو کالسکه خوشبختانه میشینه و بیشتر با اون اینور اونور میریم... همسری هم حسابی باهام همکاری میکنه... خرید کردن با وجود کوچولو یکم سخت  اما تصمیم ندارم روزهای زندیگمون با انتظار برای بزرگ شدن جوجه از دست بدم... همسری وقتی مجرد بود فکر می کرد ازدواج یعنی پایان تفریح و گردش اما بعدش دید من چقددددر پایه ام و اتفاقا دو نفره خیلیم میچسبه قبل به دنیا اومدن نی نی تصمیم گرفتیم بچه باعث خونه نشین شدنمون نشه درست اوایل تا چند ماه که خیلی کوچولو بود به خاطر گرما و مریض شدنش جایی نرفتیم ولی خب از طرفی هیچ امکان رفتنش هم نداشتیم اما الان که بزرگ تر شده هیچ فرصت سفری رو از دست نمیدیم 

تمرینات شکرگزاری با کانال گیس گلابتون انجام میدم و لذت میبرم... هر شب قبل خواب به همسری میگم تلویزیون تماشا کنه یا گیم بازی کنه نخوابه تا من تمرینامو انجام بدم و زود برگردم تو بغلش بخوابم... خیلی وقت بود رو تخت جوجه رو وسطمون میخوابوندیم تا جاش رو تختمون که ارتفاع زیادی داره امن باشه اما من دوست نداشتم همسری کنارم نباشه و همش شکایت میکردم الان چند روزی رو زمین میخوابیم که اگه شیر کوچولو زودتر از من بیدار شد و غلط زد خدایی نکرده نیفته زمین و این خوبه من وسط میخوابم و شب قبل خواب و صبح قبل بیدار شدن خوابالو میرم بغل همسری و روزمون با عشق شروع میشه...

چند شب پیش نصف شب شیر کوچولو چند بار پشت سر هم بیدار شد برا شیر خوردن و لحاف از روم کشیده شد وقتی نزدیکش شدم که شیر بدم همسری هم هر بار بیدار شد روم لحاف کشید دلم براش سوخت که حتی تو خواب هم نگران من با اینکه میدونه اگه خوابش بپره دیگه نمیتونه بخوابه... 

هفته قبل در مورد جوون موندن و این چیزها با همسری میحرفیدیم بهش گفتم دلم نمیخواد جوونیم مفت از دست بدم و روزهام همش مثل هم باشه و یه تصمیماتی گرفتم در مورد کار و ورزش همسری هم کلی تشویق کرد و گفت کلاس یوگا ثبت نام کنم دیروز اولین جلسه بود فندق گذاشتم پیش مامان و وقتی از در رفتم بیرون حس جوونی و پر انرژی بودن بهم دست داد قبلا هم یوگا کار کرده بودم و دلم میخواد اینبار قطعش نکنم خدا می دونه چقدر من به این ورزش علاقه دارم به نظرم خیلی کامل حرکاتش هم باعث اصلاح فرم بدن میشه هم به مرور زمان روی روح و روان آدم تاثیر میذاره و آرامش بخش واقعا ... مربیمون هم جوون و خوب بود به نظرم ... هفته ای دو روز میرم ... اما جلسه اول یکم برام سخت بود بدنم خیلی خشک شده و عضلاتم در حال کشیده شدن بود همش و حرکات برام یکم دردناک بود با اینکه سعی میکردم خیلی به خودم فشار نیارم ... موقع برگشتن از اون مسیری که اون موقع ها همش ازش در حال عبور بودم خیلی حس خوبی بهم داد و کلی خدارو شکر کردم به خاطر روزهای خوبی که دارم ...

دلنوشته های لیدی رها...
ما را در سایت دلنوشته های لیدی رها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5ladyrahaf بازدید : 17 تاريخ : چهارشنبه 17 آذر 1395 ساعت: 20:44